خوشبختی ساختنی است
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند، گل آدم به سرشتند و به پیمانه زدند/ چه گلی سرشتند ملائک.
انسان که قسمتی از روح پاک خداوند عشق درونش فوران می کند و نور در او جاریست. خدایا به خاطر باورهای کهنه و غلطی که دست به دست گشته و امروز به دست من رسیده و از کودکی تا به حال متأسفانه زندگیش می کنم، مرا ببخش. متأسفم که باورهای کهنه و غلط رو باور کردم و زندگی کردم. خوشبختی ساختنی است. خوشبختی را باید بوجود آورد. خوشبختی یافتنی نیست. ساختنی است.
قانون ده به نود. ده درصد خارج از ما انرژی فعاله و نود در صد درون ما. من باید یاد بگیرم به درون خودم بپردازم، نگاهی عمیق و عاشقانه داشته باشم و عمق مسائل رو ببینم و درک کنم. من باید دست از اون ده درصد انرژی که بیرون به جریان هست بردارم و به نود درصد انرژی درونیم بپردازم. من نخواهم شد ازین خلوت برون. چونکه سرگرمم به احوال درون. احوال درون من انرژی منو میسازه. نگاه منو شکل میده. باور منو میسازه و تغییر میده. ما قانون ده به نود رو تو تمام مسائل میتونیم داشته باشیم. یادمون باشه، من باید باشم که بیرون معنا پیدا کنه. اگر شما اتفاقاتی که تو زندگیت رخ میده رو نتونی درست تعریف کنی اذیت میشی. به طور مثال، پدر، دختر بچه اش را صدا کرده و از خواب بیدار شده و سر میز صبحانه با خواب آلودگی داره صبحانه می خوره. پدر دیرش شده. دختر دستش می خوره به لیوان چای، چایی میریزه و لباس پدر کثیف میشه. دوباره باید بره لباس حاضر کنه. دیرشون شده. صبحانه رو درست نخورده اند. عصبانی میشه. داد میزنه وقتی داره دختر رو میبره به مدرسه برسونه خیلی بد رانندگی میکنه. دو بار نزدیک به تصادف میرسه خودش دیر میرسه تو اداره بعد با اعصاب خورد با رئیس و کارمند و کارفرما و همکارش ارتباط میگیره و روزش به کلی خراب میشه. نتونست اون لحظه ای که چای روی میز ریخت و پرت شد قطره و چای به لباس پدر مدیریتش کنه. حالا میایم یه بازنگری میکنیم و زیبا تر میبینیمش… چای می ریزد. پدر به آرامش دختر و بغل میکنه و قربون صدقه اش میره و یه چای دیگه براش میریزه. سریع میره یه پیراهن دیگه اتو می کنه و میپوشه. با خنده و با آرامش و با مهربانی با دختر رفتار میکنه. صبحانه رو میخورن، پشت فرمون میشینه یه موزیک شاد میذاره و قربون صدقه ی دخترش میره. به آهستگی و آرامی، عاشقانه رانندگی میکنه. دختر رو به موقع به مدرسه میرسونه و خودش به موقع به اداره میرسه. انرژی ما باید سالم باشه و سازنده. ما هستیم که معنا میکنیم. ما مقصر نیستیم اما مسئولیم. من مقصر نیستم که چایی دخترم ریخت رو میز و لباس من کثیف شد. اما مسئولم به چه صورت میخوام واکنش نشون بدم. چطور تعریفش میکنم.
بیاییم دقت کنیم و اجازه ندهیم اتفاقاتی که تو روز تو زندگی ما مسائلی که پیش میاد باعث بشه زندگی و لحظات ما رو خراب و منفی بکنه. این ما هستیم که معنا میکنیم. ما تو هر شرایط و وضعیت زندگی که هستیم تو حالت سود هستیم. ما لخت آمدیم و لخت میریم. پس الان عباس تو هر وضعیتی که هستی تو حالت سود هستی و داری برد میکنی. خیلی وقتا یه موضوعاتی توی زندگی ما پیش میاد و ما بلد نیستیم مدیریتش کنیم و متاسفانه لحظات و شرایط زندگیمون رو خراب میکنه. مثلا میرسی فرودگاه و میگن دو ساعت پرواز تاخیر داره. شما چطور میخواین تعریفش کنین؟ چطور معنا کنین؟
اخراج از کار… به یه دلیلی شما رو نمیخوان تو این محیط کار کنی. شما هستی که تعریف میکنی. بله، مقصر نیستی اما مسئولی. این احساس رضایتی که ما دنبالش هستیم چگونه به دست میآید؟ ما با چه چیزی کامل میشویم و احساس رضایت پیدا میکنیم؟ به خودمان بپردازیم. به خود واقعیمان. بیاییم وفادار باشیم به زمان حال. هر چه هست لحظهی اکنونه. زندگی آبتنی کردن در حوضچه اکنون است. آب در یک قدمی است. هر اتفاق و مسئلهای که تو زندگی برای تو پیش آمده، توی لحظه اکنون بوده. بیاییم تو حالت لحظه خودمان را نگه داریم. بیاییم تو حال غرق بشیم. بیاییم زندگی رو توی لحظه اکنون زندگی کنیم. مسائل تو زندگی ما مثل شن ریزه هایی هستند که کنار یک اقیانوس اند. شما به راحتی میتونی ازش رد بشی اما اگر نتونی رد بشی آزاردهنده میشه. این کنش و واکنشی که تو زندگی برای ما پیش میاد مسائل رو معنا میکنه. اگه درست واکنش نشون بدیم مسائل زندگی میشه مروارید.
من باید به خودم نگاه کنم. به چه صورت امواج زندگیمو تغییر میدم. شما وقتی دستت رو تو یه برکه آب میزنی امواج تمام آب رو به هم میزنه، حتی تو عمق اون برکه و دریاچه. شما تعریف نگاهت اون امواج رو تو زندگیت تولید میکنه. بیا رها کن تا رهایی رو تجربه کنی. بیا تو لحظه بودن با خودت عهد ببند بمونی فضانوردی که اکسیژنش تموم شده به چه چیزی میخواد فکر کنه اون لحظه؟ تو فضا اکسیژن اش تموم شده. میخواد به مسائل دنیایی و قیل و قال ذهنش بپردازه؟ نه، کاملا تو اون لحظه است و زندگی رو تو اون لحظه تجربه میکنه.
زندگی زیباست. چشمی باز کن گردشی در کوچه باغ راز کن هر که عشقش بر تماشا نقش بست، عینک بدبینی خود را شکست. گر تو را نور یقین پیدا شود، می تواند زشت هم زیبا شود. زندگی یعنی همین پروازها. صبحها، لبخندها، آوازها. بیا هر طلوع خورشید رو برای خودمون جشن بگیریم و تولد بگیریم و از خداوند سپاسگزار باشیم که فرصتی دوباره به ما داده. بیاییم خوشبختی را بسازیم. خوشبختی ساختنی است. الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار.
منبع : عباس غزنوی