زندگی دویدن نیست
به نام خداوند خورشید و بهرام و شید.
درود خداوند بر شما عزیزان.
امیدوارم امروز برای شما ثبت شده باشه به اتفاقات خوب مادی و معنوی.
بنده عباس غزنوی هستم. یک عاشق.
عاشق یادآوری کردن به دیگران که امروز بهترین روز دنیاست. عاشق لذت بردن از دقایق و شرایط موجود زندگی. این یک هنره که ما باید یاد بگیریم. ما هنر لذت بردن از دقایق زندگی رو با دور شدن از صدای ذهنمون میتونیم یاد بگیریم. یادمون باشه اونی که تو سر ما داره با ما حرف میزنه، داستان میخواد درست کنه، میخواد تمام تلاششو بکنه ثابت کنه به ما که ما نمیتونیم از زندگی لذت ببریم.
چون دلار گرون شده، چون دیروز این اتفاق افتاده، چون امکان داره فردا اینجوری بشه.
تمام تلاشش رو میکنه. در صورتی که من تو این زندگی نه اومدنم دست خودم بود نه رفتنم دست خودمه. تو این ما بین اگه بهترین حالت صد سال هم بخوام زندگی کنم لخت لخت میرم. یادمون باشه ما تو هر وضعیت زندگی ای که هستیم تو حالت سود هستیم. تو حالت برد هستیم.
من چیزی نداشتم به این دنیا اومدم. الان هر چی که دارم اون سود منه. حالا اگر ده تا بوده شده پنج تا پنج تا دارم. اگه صد خروار مسئله داری و یک جو شادی، اون صد خروار مسئله رو بریز دور. اون یک جو شادی رو ببین.
دوستان اطلاعات خودمونو بریزیم دور. دانش و آگاهی رو بریزیم دور. ما به این دنیا نیومدیم که هی از همدیگه یاد بگیریم، بدوییم، بترسیم، برنجیم. صبح که از خواب بیدار میشیم تا شب میخواییم حرص بخوریم. رنجش تولید کنیم. رنجش پیدا کنیم. نه! من امروز رو دیدم که کیف کنم.
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.
برو خوش باش، ابراز عشق کن. دنبال چی هستی؟ خدایا شکرت که امروز رو دیدم. خدایا شکرت که سالمم. خدایا شکرت که این شرایطو دارم. خدایا شکرت. میتونم باهات صحبت کنم با اعتقاد و باور و ایمانم. مهم نیست خدای تو کیه. مهم اینه که اعتقاد داشته باشی و باور داشته باشی.
موسی کلیم الله باور داشت. به دریا زد و دریا باز شد. یوسف پیغمبر باور داشت. ته چاه صبر کرد تو اسارت صبر کرد. تو زندان صبر کرد و در آخر عزیز مصر شد.
آیا ایمان داری باور داری که باید صبر کنی؟ باور داری که یه نفر داره زندگی تو رو کارگردانی میکنه؟ یه نظم کیهانی؟ کجا بودم؟ کجا هستم؟ کجا قراره برم؟ اینارو کی تعریف میکنه؟ اینا بازی ذهنه.
صبح که بیدار میشم از خواب میبینم همه دارن میدون، ماهم میدویم. میبینیم همه دارن میخرن ما هم میخریم. همه میفروشن ما هم میفروشیم. متاسفانه زندگی مردم شده به هم نگاه کردن. یادمون رفته از کجا آمدیم؟ اصل ما چی بود؟
دنیا بر اساس عشق، محبت، شادی، لذت بردن، مهربانی، لبخند آغاز شد.
چرا ما دور شدیم؟ چون داریم با صدای ذهنمان زندگی می کنیم. صدای ذهنم فریبکار و مکاره. غذا میخواد برای اینکه زنده بمونه. تمام تلاشش رو میکنه، غرور رو فعال میکنه، طمع را فعال میکنه، مقایسه را فعال میکنه، حسادت را فعال میکنه، شهوات رو فعال میکنه، همه کار میکنه که تو رو از لحظه حال در بیاره.
اما یادمون باشه بهش بگیم برو واسه خودت داداش ما نیستیم .
من میخوام امروز کیف کنم، من میخوام امروز از داشته هام لذت ببرم، من امروز می خوام لحظه به لحظه زندگی را شاد باشم، شادی رو تولید کنم، برم پیاده روی برم بستنی بخورم، تلفن بزنم به یه دوستم اون کاری رو که دلم میخواد رو انجام بدم.
من امروز می خوام از شرایط موجود زندگیم لذت ببرم. دیگه نمی خوام حسرت بخورم، غصه بخورم. زندگی که حسرت خوردن نیست.
نگاه نکنیم الان مردم همه زندگیشون شده حسرت. می گفت ماشین رو هفتصد میلیون نخریدم شد سه میلیارد. زمینم را فروختم یه میلیارد شد پنج میلیارد. واقعا من امروز رو دیدم که تا شب حسرت بخورم؟ زهی خیال باطل!
بیا دیگه دنبال دانش و اطلاعات جدید نباشیم. بیاین از اونچیزی که بلدیم استفاده کنیم. مگه ما قبول نداریم خداوند هست. او کارگردان است. او به ما کمک می کند. مگه ما قبول نداریم نقطه مقابل ترس ایمان نقطه مقابل خشم عشقه. پس چرا از عشق و ایمان استفاده نمیکنیم؟
من که میخوام اینجا بشینم فکر کنم در رابطه با یه موضوعی چرا به منفیاش فکر کنم؟ خوب به مثبتش فکر میکنم. اگه قراره در رابطه با هر مسالهای صحبت کنم از مثبتها صحبت میکنم. به خودمون یادآوری کنیم، به همدیگه یادآوری کنیم. دور نشی از مسیر.
فکر نکنی زندگی یعنی دویدن! نگاه کن، طرف نود سال دوید. چی شد؟ صد سال؟ دو سه تا کارخونه و هشت تا ماشین، شیش تا ویلا هم داشت. آخرش چی شد؟
اون حکایت معروفی که احتمالا شنیدین. یه ماهیگیری رفت ماهی گرفت. یه ماهی خیلی بزرگی گرفت داشت میبرد خونه. یه نفر سر راه دیدش گفت من اقتصاد دان هستم. این ماهی رو نخور.
گفت چیکارش کنم؟ گفت این ماهی خیلی گرونه تو میتونی بفروشیش یه قایق دیگه بخری فردا با دو تا قایق بری دریا و دوتا ماهی بگیری دو برابر بگیری.
گفت بعدش چی؟
گفت بعد میتونی بیشتر ماهی بگیری یه قایق رو بیشتر بکنی کارخانه ماهی و تن ماهی و شیلات بزنی.
گفت بعدش چی؟
گفت بعد اونوقت ثروتمند میشی میتونی با خانوادت بری تو باغ بشینی ماهی رو کباب کنی بخوری.
گفت من همین الانم دارم میرم پیش خونواده بشینم ماهی رو کباب کنم بخورم.
چه کاریه برم دور بزنم!
تلاش کنیم، برنامه ریزی داشته باشیم، اهداف داشته باشیم.
ولی حرص نزنیم، نترسیم، زور نزنیم.
زندگی عشق است
عشق افسانه نیست. آنکه عشق را آفرید دیوانه نیست. عشق آن نیست که کنارش باشی. عشق آن است که به یادش باشی.
این تو هستی که همه چیز رو معنا میکنی. این تو هستی که تعریف میکنی امروز چطور باشه.
مجنون چطور لیلی را تعریف کرد؟ گفت نمیدونی چه چشمایی داره! نمیدونی چه قدی داره! نمیدونی چقدر خوشگله! مردم نشستن فکر کردن لیلی کی مجنون اینقدر ازش تعریف میکنه کیه؟ چقدر باید زیبا و خوشگل و خوش تیپ باشه!
تو هستی که زندگی رو تعریف میکنی. این جهان کوه است و فعل ما ندا.
پس بیا انرژیت رو مثبت کن. نگاهت رو سالم و مثبت و تاثیرگذار کن.
خدایا من آماده هستم برای دریافت برکت. خدایا من آماده هستم برای دریافت نعمت و سلامتی. خدایا منآماده هستم که در مسیر عشق، نور و ثروت قرارم بدی. خدای من آماده هستم مرا در آغوشت نگهم داری.کمکم کنی، حمایتم کنی. خدای من آماده هستم.
خدایا تو خدای منی. تو پدر و مادر منی. تو خالق منی. تو کارگردان زندگی منی. خدای من آماده ی دریافت نعمت های بیشتری هستم. من آماده دریافت سلامتی و ثروت و عشق و ایمان و نور الهیت هستند.
به جای غر زدن، به جای غیبت کردن، به جای فکر و خیال بیخود، به جای حرص خوردن بیاییم جملات تأکیدی بگیم، بیاییم نکات مثبت توجه بکنیم.
خدایا متشکرم که از زمین و آسمان برای من سلامتی و ثروت میبارد.
خدایا شکرت که تو زندگی من حضور داری و منو حامی هستی.
من مطمئنم امروز بهترین روز دنیاست و بهترین اتفاقات دنیا برای من رقم خورده.
عزیزان بیاییم دقت کنیم دنبال خوشبختی ندویم.
خوشبختی یعنی بودن. وقتی هستی یعنی خوشبختی. پس بلند شویم، بایستیم و بخندیم، شکرگزار باشیم، قدرشناس باشیم، لذت ببریم. هنر لذت بردن از دقایق زندگی رو به خودمون یادآوری کنیم. به یک دوست زنگ بزنیم، قسمتی از پولمون رو ببخشیم. یه وقتی بذاریم یه کاری بکنیم، قسمتی از راه حل باشیم، دست و پای خدا باشیم. واسطه رحمت خدا باشیم. بیا امروز یه اثر مثبت و شاد و عمیقی تو زندگی بذاریم.
الهی به امید تو نه به امید خلق روزگار.
منبع: عباس غزنوی